نامه ای به آیت الله علم الهدی
امروز بعد از چند سال تصمیم به نوشتن گرفتم چون احساس کردم نیاز نیست ساکت بمونم و از همین تریبون کوچیک برای یکی از شخصیت های بزرگ نامه ای رو بنویسم
به نام خداوندی که خرد رو چراغ راه بشر قرار داد
جناب آقای علم الهدی امام جمعه محترم شهر مشهد
ضمن اهدا سلام و خسته نباشید به اطلاع شما میرسانم با توجه به انعکاس جملات متحوی کلمات باید و نباید از کسانی که نمایندگی ولی فقیه را دارند انتظار می رود دقت بیشتری صورت گیرد، من میدانم که شما با مطالعه و تحقیق مثل خیلی از سخنرانانی که در این جایگاه هستند صحبت می کنید اما از آنجایی که هیچ کدام از ما معصوم نیستیم و ممکن است دچار برداشت و تفسیر اشتباه از دین شویم به مانند آنچه که در گذشته درباره احکام و قوانین استفاده از دستگاه های VCR به اشتباه انجام شد، ولی تصمیم گیرندگان وقت از صحت آن اطمینان صد در صدی داشتند. لذا بنده هم نسبت به سخنان شما نقدهایی را دارم که در ادامه به آن می پردازم.
این روزها صحبت های شما در هر رسانه ای از تمام گروه های فکری در موضوع حریم امام رضا (ع) و برگزاری کنسرت ها منعکس می شود و احتمالا جنابعالی مستحضر هستید که سخنان شما چه انعکاسی در رسانه های خارجی داشته است و می دانید که با استفاده از سخنان شما چگونه عنصر آزادی در دین اسلام به عنوان آزادی بخش ترین دین جهان به سخره گرفته می شود. خود شما قبلا فرموده بودید که هر عمل غیر واجبی که موجب وهن دین بگردد حرام است. و حفظ ارزش و جایگاه دین بسیار بالاتر از برخی از اعمال است ولو ثواب زیادی داشته باشند.
با توجه به آنچه فرموده بودید اینطور استنباط می شود که اگر ما بخواهیم عملی را که می دانیم موجب وهن دین می شود را انجام دهیم، عقل حکم می کند که ابتدا از واجب بودن آن اطمینان صد در صدی حاصل کنیم چرا که با توجه به بیانات شما اگر اشتباه کرده باشیم به جای عمل واجب یک عمل حرام را انجام داده ایم.
در مورد موسیقی اتفاق نظری مربوط به حرام بودن آن بین همه مراجع نیست، کما اینکه شخصیتی به مانند رهبر جمهوری اسلامی موسیقی را فی نفسه حرام نمی دانند. در مورد تفریحات هم تفریحات زیادی در دین ما حلال است و اسلام منعی برای تفریح و سیاحت ندارد.
امام رضا (ع) شخصیتی محترم برای همه افراد اهل تفکر هستند، حفظ حریم منطقی امام نیازی به فریاد ندارد اما اگر از حوزه منطق خارج شود با چماق و زور و گلوله هم نمی توان آن را حفظ کرد، وقتی شما به اطراف حرم می روید مردم با لباس عادی در حال رفت و آمد هستند اما از یکجایی نزدیکتر خادمین به خانم هایی که چادر ندارند، چادر می دهند، چادر واجب دینی نیست اما برای رعایت حریم امام رضا بازدید کنندگان به آن پایبند هستند و هیچ اعتراضی هم ندارند، این یعنی حریم منطقی، اگر تمامی مشهد به مانند ضریح، حریم امام است پس چرا در ورودی های شهر مشهد چادر توزیع نمی گردد؟
اگر شما به این نتیجه رسیده اید که تمام مشهد از نظر فقهی حریم امام رضا (ع) هست و حفظ آن به هر قیمتی واجب است، پس چرا این حریم فقط باید در موارد اختلافی با بعضی از وزارتخانه های دولت حفظ شود؟ اینکه خودما فکر کنیم که بهتر است مشهد مبرا از خیلی تفریحاتی که حرام نیست باشد، هیچ وقت به این معنی نیست که واجب است مشهد مبرا باشد و چون واجب نیست حتی اگر احتمال بدهیم که کمی باز خورد این مبرا بودن موجب وهن دین می گردد، انجام و توصیه به انجام آن به مانند انجام و توصیه به انجام عمل حرام است. من نمی دانم اگر حضرت امام جواد (ع) هم در قید حیات بودند با زهم لازم به برقراری همچین حریمی با این همه قوانین و ممنوعیت اعم از گردشگردی و سیاحت و... می دانستند؟
برخی ها طرفدران کنسرت ها را افراد لائیک می دانند درحالیکه من در میان دوستان خوش ذوق مسلمان و مومن خودم طرفدران سرسخت موسیقی و کنسرت می بینم ، نمی توان عمومیت داد شاید چون لائیک ها هم کنسرت می روند این نظر دارند، اما لائیک ها آب هم می خورند آیا همه آب خور ها لائیک هستند؟ پس به این راحتی جوانان کشورمان را تکفیر نکنیم.
ما برای پیشرفت و ترقی کشور می بایستی پذیرای همه سلیقه ها باشیم جوانان کشور ما چه لائیک باشند چه مومن، از همین مرز و بوم هستند اگر به سلیقه های آن ها توجه نکنیم یک امتیاز بزرگ در اختیار دشمنان قسم خورده این کشور گذاشته ایم تا آنهایی که دلزده شده اند را جهت اهداف خودشان جذب کنندو ما مجبور خواهیم بود با صرف هزینه های زیاد و امنیتی کردن فضای جامعه مرتب مراقبشان باشیم تا پیاده نظام طرح های دشمن نشوند.
این درست است که فرد متدین و مومن بسیار برای کشور مفید خواهد بود اما از میزان تقوای افراد فقط خداوند آگاه است و اندازه گیری این تقوا توسط بشر ممکن نیست چه بسا افرادی به ظاهر مومن ولی در باطن با چهره کاملاً متفاوت می باشد یا بلعکس کسانی که تا فکرش را هم نمی کنید که ارزش بالایی نزد خداوند دارد
این که ما برای مشاغل و پست ها خصوصا پست های مدیریتی تقوای افراد را اندازه بگیریم، از نظر بنده کاری بیهوده است چرا که اندازه گیر هایی از جنس انسان خصوصا انسانی به مانند من خطا کار، چطور می توانم میزان کمیت و کیفیت ارتباط یک بنده با خداوند را اندازه گیری کنم من مجبور می شوم برای اتخاذ تصمیم در این زمینه به فاکتورهای ظاهری دین رجوع کنم، چون غیر از ظاهر چشم گناهکار من نمی تواند چیزی دیگری را ببیند؛ در چنین شرایطی که پشت و شغل که مساوی با پول و قدرت اند، با فاکتورهای قابل اندازه گیری تقوا برابر شوند، بین افراد رقابتی سخت برای ظاهرسازی و چپاول صورت میگرد.
در واقع به دین چوب حراج زده می شود، دین می فروشند و مبلغ آن را نقد دریافت می کنند و آن چیزی که بسیار از این قضیه ضربه می خورد خود دین است، دین گریزی و دلسرد شدن افراد از دین از تبعات مستقیم آن است و ما مجبور خواهیم شد با زور حداقل ظاهر دین را در جامعه حفظ کنیم.
شما فرمودید که یکی از نگرانی های شما حاشیه های کنسرت هاست، کم کردن حاشیه ها فقط با زبان نرم و محبت آمیز شما امامان جمعه و برنامه های فرهنگی امکان پذیر است اگر با این روش ها نتوانستید با هیچ زور و ممنوعیتی نیز نمی توانید.
درست است امر به معروف و نهی از منکر یک واجب دینی است و طبق روایات مرحله عملی هم یکی از مراحل آن است ولی شرطی که برای ورود به مرحله عملی تعیین شده یک شرط بسیار سنگین است چون مرحله امر و نهی زبانی در اولویت قرار داده شده است، این مرحله ماندگاری بیشتری دارد، به امنیت و آسایش جامعه صدمه ای نمی زند ولی این روش بسیار سخت و دشوار است، نیاز به تفکر و تحقیق اجتماعی و خلاقیت دارد، زمان بر است، پس نمی توانیم نتایج آن را بلافاصله پس از اجرا لمس کنیم، متاسفانه عده ای هرچند اندک تصور می کنند مرحله زبانی یعنی فقط بگوییم انجام بده اگر انجام نداد به مرحله عملی برویم.
در حالیکه استفاده از مرحله عملی یعنی اعتراف به عجز و ناتوانی ما در مرحله زبانی، و به معنای سر سخت بودن جامعه نیست، نمی دانم چرا بعضی ها انقدر با افتخار به عجز و ناتوانی خود اعتراف می کنند. اگر نمی توانید کنار بروید لازم به شیفت کردن به مرحله عملی نیست.
اگر انقلاب ما یک انقلاب عقیدتی باشد پس ما موظفیم با گفتمان و استدلال عقیده خود را نشان دهیم، باید اول مشخص کنیم که اولویت ما نشر اعتقادی ارزش های اسلامیست یا حفظ ظاهری آنها؟
اگر هدف حفظ ظاهری باشد باید خدمت شما عرض کنم که داعش در این زمینه از ما موفق تر عمل کرده است و در مدت کوتاهی آنچنان حجابی را در رقه برقرار کرده که ما در ۳۷ سال نتوانستیم برقرار کنیم، داعش حتی تکلیفش را با موسیقی و تفرحیات هم مشخص کرده، همه را لهو و لعب و حرام می داند، افرادی که به این تفاسیر آنها از دین عمل نکنند را تکفیر می کنند و به مانند یک محارب حکم اعدام آنها را صادر می کنند.
بدیهی است که اگر سایه داعش از سر رقه برود وضعیت به مانند قبل نخواهد بود این یعنی حفظ ارزش به صورت ظاهری و با منطق زور، در واقع شما با زور می توانید هر چیزی و احکام ضد بشری را در جامعه حکمفرما کنید.
نمی دانم کارنامه نظام ما در این زمینه در چه وضعیتی است اما با یکی از دوستان ارزشی درباره رفع برخی ممنوعیت ها که صحبت می کردم ایشان گفتند اگر ممنوعیت را برداریم دیگر کسی به آن عمل نمی کند.
این مورد برای ما و نظام ما که مدعی هستیم ارزشهای ما ریشه در فطرت بشر دارد کسر شان است جدای از اینکه استفاده از زور چقدر باعث تشویش در جامعه خواهد شد. این مورد مهمی است ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم، چه می خواهیم؟ هدفمان چیست؟ اساسا می شود برای جامعه ای مرحله عملی امر به معروف و نهی از منکر را تجویز کرد و در عین حال دنبال امر و نهی زبانی باشیم؟ اگر ما امید به اثرگذار بودن مرحله زبانی داشتیم پس چرا وارد مرحله عملی شدیم؟ در حال حاضر صرف هزینه های میلیاردی در تمام نهادهای فرهنگی (بسیج، سازمان تبلیغات، معاونت های فرهنگی شهرداری ها و...) فقط هدر دادن بیت المال است، چرا که حرف کسی که شلاق به دست دارد به هیچ وجه با قلب پذیرفته نمی شود، در دستورات دین ما هم مرحله زبانی و عملی در یک رده قرار داده نشده ما یا باید سمت نشر فرهنگی برویم یا مسیر داعش را در پیش بگیریم با این دوگانگی ها نه وضع دین بهتر می شود و نه وضع جامعه ما.
شما یک مثال خوب درباره حفظ حریم بکار بردید، واتیکان، واتیکان یک کشور کوچک در دل شهر رم است که مرکز دینی کاتولیک های جهان است، حریم تقدسش حتی شهر رم را هم در بر نمی گیرد و در رم همچنان همه چیز برقرار است، در واتیکان کسانی زندگی می کنند که انتخاب کردند زندگی خویش را وقف مسیحیت کنند، بازدیدکنندگان به صورت عادی در آن رفت و آمد می کنند، اما روزگاری تقدس واتیکان اینچنین محدود نبود حریم تقدس واتیکان به اندازه کل اروپا بود و کسانی که در این حریم گرفتار شده بودند به ناچار مجبور به اطاعت از فرامینی بودند که ساکنان واتیکان آن را قوانین خدا بر روی زمین می دانستند، آنها آنچنان سرمست از قدرت و توهم بودند که خود را دستان خداوند برای اجرای فرامنینش می داستند، منتقدان خود را یا گناهکار و یا با تخفیف گناهکار دوست می پنداشتند و اساسا در شان دستان خدا نمی دیدند که به وزوز های گناهکاران و گناهکار دوستان گوش فرا دهند، اینگونه شد که در اوج ناباوریشان چوب خدا نصیبشان شد چون ظلم زیادی در اجرای فرامین به کسانی که آنها را گناهکار می پنداشتند روا داشتند، آن دستان خدا ضربات جبران ناپذیری نه تنها بر پیکر مسیحت بلکه به اصل دین باوری وارد ساختند که تا به امروز تمام ادیان تاوانش را دارند پرداخت می کنند.
تصور بعضی از دین به مجموعه قوانینی است که عده ای آنها را به زور می خواهند اجرا کنند، از نظر من دین خصوصا دین اسلام برای آزادی بشر است و قوانین آن مبتنی بر فطرت آدمیست و اگر با روشی خوب نشر پیدا کند نیازی به هیچ گونه اعمال زور و ممنوعیتی نیست، ترس من از روزیست که صاحب این دین ظهور کند آنچنان ارزش های واقعی دین را شرح دهد که نزد مردم اینطور تصور شود که گویی دین جدیدی آورده شده است زیرا با دینی که میشناختند زمین تا آسمان تفاوت دارد.
با تشکر
هامون

سیستان،مهد تمدن ایران سیستان،انبار غله ایران سیستان،زادگاه شاهنامه،زاذگاه رستم