نامه ای به آیت الله علم الهدی

امروز بعد از چند سال تصمیم به نوشتن گرفتم چون احساس کردم نیاز نیست ساکت بمونم و از همین تریبون کوچیک برای یکی از شخصیت های بزرگ نامه ای رو بنویسم

 

به نام خداوندی که خرد رو چراغ راه بشر قرار داد

 

جناب آقای علم الهدی امام جمعه محترم شهر مشهد

ضمن اهدا سلام و خسته نباشید به اطلاع شما میرسانم با توجه به انعکاس جملات متحوی کلمات باید و نباید از کسانی که نمایندگی ولی فقیه را دارند انتظار می رود دقت بیشتری صورت گیرد، من میدانم که شما با مطالعه و تحقیق مثل خیلی از سخنرانانی که در این جایگاه هستند صحبت می کنید اما از آنجایی که هیچ کدام از ما معصوم نیستیم و ممکن است دچار برداشت و تفسیر اشتباه از دین شویم به مانند آنچه که در گذشته درباره احکام و قوانین استفاده از دستگاه های VCR به اشتباه انجام شد، ولی تصمیم گیرندگان وقت از صحت آن اطمینان صد در صدی داشتند. لذا بنده هم نسبت به سخنان شما نقدهایی را دارم که در ادامه به آن می پردازم.

این روزها صحبت های شما در هر رسانه ای از تمام گروه های فکری در موضوع حریم امام رضا (ع) و برگزاری کنسرت ها منعکس می شود و احتمالا جنابعالی مستحضر هستید که سخنان شما چه انعکاسی در رسانه های خارجی داشته است و می دانید که با استفاده از سخنان شما چگونه عنصر آزادی در دین اسلام به عنوان آزادی بخش ترین دین جهان به سخره گرفته می شود. خود شما قبلا فرموده بودید که هر عمل غیر واجبی که موجب وهن دین بگردد حرام است. و حفظ ارزش و جایگاه دین بسیار بالاتر از برخی از اعمال است ولو ثواب زیادی داشته باشند.

با توجه به آنچه فرموده بودید  اینطور استنباط می شود که اگر ما بخواهیم عملی  را که می دانیم موجب وهن دین می شود را انجام دهیم، عقل حکم می کند که ابتدا از واجب بودن آن اطمینان صد در صدی حاصل کنیم چرا که با توجه به بیانات شما اگر اشتباه کرده باشیم به جای عمل واجب یک عمل حرام را انجام داده ایم.

در مورد موسیقی اتفاق نظری مربوط به حرام بودن آن بین همه مراجع نیست، کما اینکه شخصیتی به مانند رهبر جمهوری اسلامی موسیقی را فی نفسه حرام نمی دانند. در مورد تفریحات هم تفریحات زیادی در دین ما حلال است و اسلام منعی برای تفریح و سیاحت ندارد.

امام رضا (ع) شخصیتی محترم برای همه افراد اهل تفکر هستند، حفظ حریم منطقی امام نیازی به فریاد ندارد اما اگر از حوزه منطق خارج شود با چماق و زور و گلوله هم نمی توان آن را حفظ کرد، وقتی شما به اطراف حرم می روید مردم با لباس عادی در حال رفت و آمد هستند اما از یکجایی نزدیکتر خادمین به خانم هایی که چادر ندارند، چادر می دهند، چادر واجب دینی نیست اما برای رعایت حریم امام رضا بازدید کنندگان به آن پایبند هستند و هیچ اعتراضی هم ندارند، این یعنی حریم منطقی، اگر تمامی مشهد به مانند ضریح، حریم امام است پس چرا در ورودی های شهر مشهد چادر توزیع نمی گردد؟

اگر شما به این نتیجه رسیده اید که تمام مشهد از نظر فقهی حریم امام رضا (ع) هست و حفظ آن به هر قیمتی واجب است، پس چرا این حریم فقط باید در موارد اختلافی با بعضی از وزارتخانه های دولت حفظ شود؟ اینکه خودما فکر کنیم که بهتر است مشهد مبرا از خیلی تفریحاتی که حرام نیست باشد، هیچ وقت به این معنی نیست که واجب است مشهد مبرا باشد و چون واجب نیست حتی اگر احتمال بدهیم که کمی باز خورد این مبرا بودن موجب وهن دین می گردد، انجام و توصیه به انجام آن به مانند انجام و توصیه به انجام عمل حرام است. من نمی دانم اگر حضرت امام جواد (ع) هم در قید حیات بودند با زهم لازم به برقراری همچین حریمی با این همه قوانین و ممنوعیت اعم از گردشگردی و سیاحت و... می دانستند؟

 

برخی ها طرفدران کنسرت ها را افراد لائیک می دانند درحالیکه من در میان دوستان خوش ذوق مسلمان و مومن خودم طرفدران سرسخت موسیقی و کنسرت می بینم ، نمی توان عمومیت داد شاید چون لائیک ها هم کنسرت می روند این نظر دارند، اما لائیک ها آب هم می خورند آیا همه آب خور ها لائیک هستند؟ پس به این راحتی جوانان کشورمان را تکفیر نکنیم.

ما برای پیشرفت و ترقی کشور می بایستی پذیرای همه سلیقه ها باشیم جوانان کشور ما چه لائیک باشند چه مومن، از همین مرز و بوم هستند اگر به سلیقه های آن ها توجه نکنیم یک امتیاز بزرگ در اختیار دشمنان قسم خورده این کشور گذاشته ایم تا آنهایی که دلزده شده اند را جهت اهداف خودشان جذب کنندو ما مجبور خواهیم بود با صرف هزینه های زیاد و امنیتی کردن فضای جامعه مرتب مراقبشان باشیم تا پیاده نظام طرح های دشمن نشوند.

این درست است که فرد متدین و مومن بسیار برای کشور مفید خواهد بود اما از میزان تقوای افراد فقط خداوند آگاه است و اندازه گیری این تقوا توسط بشر ممکن نیست چه بسا افرادی به ظاهر مومن ولی در باطن با چهره کاملاً متفاوت می باشد یا بلعکس کسانی که تا فکرش را هم نمی کنید که ارزش بالایی نزد خداوند دارد

این که ما برای مشاغل و پست ها خصوصا پست های مدیریتی تقوای افراد را اندازه بگیریم، از نظر بنده کاری بیهوده است چرا که اندازه گیر هایی از جنس انسان خصوصا انسانی به مانند من خطا کار، چطور می توانم میزان کمیت و کیفیت ارتباط یک بنده با خداوند را اندازه گیری کنم من مجبور می شوم برای اتخاذ تصمیم در این زمینه به فاکتورهای ظاهری دین رجوع کنم، چون غیر از ظاهر چشم گناهکار من نمی تواند چیزی دیگری را ببیند؛ در چنین شرایطی که پشت و شغل که مساوی با پول و قدرت اند، با فاکتورهای قابل اندازه گیری تقوا برابر شوند، بین افراد رقابتی سخت برای ظاهرسازی و چپاول صورت میگرد.

در واقع به دین چوب حراج زده می شود، دین می فروشند و مبلغ آن را نقد دریافت می کنند و آن چیزی که بسیار از این قضیه ضربه می خورد خود دین است، دین گریزی و دلسرد شدن افراد از دین از تبعات مستقیم آن است و ما مجبور خواهیم شد با زور حداقل ظاهر دین را در جامعه حفظ کنیم.

شما فرمودید که یکی از نگرانی های شما حاشیه های کنسرت هاست، کم کردن حاشیه ها فقط با زبان نرم و محبت آمیز شما امامان جمعه و برنامه های فرهنگی امکان پذیر است اگر با این روش ها نتوانستید با هیچ زور و ممنوعیتی نیز نمی توانید.

درست است امر به معروف و نهی از منکر یک واجب دینی است و طبق روایات مرحله عملی هم یکی از مراحل آن است ولی شرطی که برای ورود به مرحله عملی تعیین شده یک شرط بسیار سنگین است چون مرحله امر و نهی زبانی در اولویت قرار داده شده است، این مرحله ماندگاری بیشتری دارد، به امنیت و آسایش جامعه صدمه ای نمی زند ولی این روش بسیار سخت و دشوار است، نیاز به تفکر و تحقیق اجتماعی و خلاقیت دارد، زمان بر است، پس نمی توانیم نتایج آن را بلافاصله پس از اجرا لمس کنیم، متاسفانه عده ای هرچند اندک تصور می کنند مرحله زبانی یعنی فقط بگوییم انجام بده اگر انجام نداد به مرحله عملی برویم.

در حالیکه استفاده از مرحله عملی یعنی اعتراف به عجز و ناتوانی ما در مرحله زبانی، و به معنای سر سخت بودن جامعه نیست، نمی دانم چرا بعضی ها انقدر با افتخار به عجز و ناتوانی خود اعتراف می کنند. اگر نمی توانید کنار بروید لازم به شیفت کردن به مرحله عملی نیست.

اگر انقلاب ما یک انقلاب عقیدتی باشد پس ما موظفیم با گفتمان و استدلال عقیده خود را نشان دهیم، باید اول مشخص کنیم که اولویت ما نشر اعتقادی ارزش های اسلامیست یا حفظ ظاهری آنها؟

اگر هدف حفظ ظاهری باشد باید خدمت شما عرض کنم که داعش در این زمینه از ما موفق تر عمل کرده است و در مدت کوتاهی آنچنان حجابی را در رقه برقرار کرده که ما در ۳۷ سال نتوانستیم برقرار کنیم، داعش حتی تکلیفش را با موسیقی و تفرحیات هم مشخص کرده، همه را لهو و لعب و حرام می داند، افرادی که به این تفاسیر آنها از دین عمل نکنند را تکفیر می کنند و به مانند یک محارب حکم اعدام آنها را صادر می کنند.

بدیهی است که اگر سایه داعش از سر رقه برود وضعیت به مانند قبل نخواهد بود این یعنی حفظ ارزش به صورت ظاهری و با منطق زور، در واقع شما با زور می توانید هر چیزی و احکام ضد بشری را در جامعه حکمفرما کنید.

نمی دانم کارنامه نظام ما در این زمینه در چه وضعیتی است اما با یکی از دوستان ارزشی درباره رفع برخی ممنوعیت ها که صحبت می کردم ایشان گفتند اگر ممنوعیت را برداریم دیگر کسی به آن عمل نمی کند.

این مورد برای ما و نظام ما که مدعی هستیم ارزشهای ما ریشه در فطرت بشر دارد کسر شان است جدای از اینکه استفاده از زور چقدر باعث تشویش در جامعه خواهد شد. این مورد مهمی است ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم، چه می خواهیم؟ هدفمان چیست؟ اساسا می شود برای جامعه ای مرحله عملی امر به معروف و نهی از منکر را تجویز کرد و در عین حال دنبال امر و نهی زبانی باشیم؟ اگر ما امید به اثرگذار بودن مرحله زبانی داشتیم پس چرا وارد مرحله عملی شدیم؟ در حال حاضر صرف هزینه های میلیاردی در تمام نهادهای فرهنگی (بسیج، سازمان تبلیغات، معاونت های فرهنگی شهرداری ها و...) فقط هدر دادن بیت المال است، چرا که حرف کسی که شلاق به دست دارد به هیچ وجه با قلب پذیرفته نمی شود، در دستورات دین ما هم مرحله زبانی و عملی در یک رده قرار داده نشده ما یا باید سمت نشر فرهنگی برویم یا مسیر داعش را در پیش بگیریم با این دوگانگی ها نه وضع دین بهتر می شود و نه وضع جامعه ما.

شما یک مثال خوب درباره حفظ حریم بکار بردید، واتیکان، واتیکان یک کشور کوچک در دل شهر رم است که مرکز دینی کاتولیک های جهان است، حریم تقدسش حتی شهر رم را هم در بر نمی گیرد و در رم همچنان همه چیز برقرار است، در واتیکان کسانی زندگی می کنند که انتخاب کردند زندگی خویش را وقف مسیحیت کنند، بازدیدکنندگان به صورت عادی در آن رفت و آمد می کنند، اما روزگاری تقدس واتیکان اینچنین محدود نبود حریم تقدس واتیکان به اندازه کل اروپا بود و کسانی که در این حریم گرفتار شده بودند به ناچار مجبور به اطاعت از فرامینی بودند که ساکنان واتیکان آن را قوانین خدا بر روی زمین می دانستند، آنها آنچنان سرمست از قدرت و توهم بودند که خود را دستان خداوند برای اجرای فرامنینش می داستند، منتقدان خود را یا گناهکار و یا با تخفیف گناهکار دوست می پنداشتند و اساسا در شان دستان خدا نمی دیدند که به وزوز های گناهکاران و گناهکار دوستان گوش فرا دهند، اینگونه شد که در اوج ناباوریشان چوب خدا نصیبشان شد چون ظلم زیادی در اجرای فرامین به کسانی که آنها را گناهکار می پنداشتند روا داشتند، آن دستان خدا ضربات جبران ناپذیری نه تنها بر پیکر مسیحت بلکه به اصل دین باوری وارد ساختند که تا به امروز تمام ادیان تاوانش را دارند پرداخت می کنند.

تصور بعضی از دین به مجموعه قوانینی است که عده ای آنها را به زور می خواهند اجرا کنند، از نظر من دین خصوصا دین اسلام برای آزادی بشر است و قوانین آن مبتنی بر فطرت آدمیست و اگر با روشی خوب نشر پیدا کند نیازی به هیچ گونه اعمال زور و ممنوعیتی نیست، ترس من از روزیست که صاحب این دین ظهور کند آنچنان ارزش های واقعی دین را شرح دهد که نزد مردم اینطور تصور شود که گویی دین جدیدی آورده شده است زیرا با دینی که میشناختند زمین تا آسمان تفاوت دارد.

 

با تشکر

هامون

ميرحسين موسوي انفجار تروريستي زاهدان را محکوم کرد

کد خبر: 513540 زمان مخابره: 8/3/1388 - 2:13:20
ميرحسين موسوي انفجار تروريستي زاهدان را محکوم کرد
" ميرحسين موسوي " نامزد دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري درپي شهيد و مجروح شدن تعدادي از هموطنان بي‌گناه در انفجار تروريستي زاهدان با صدور بيانيه‌اي ضمن محکوم کردن اين جنايت خاطرنشان کرد: کوردلان خواب ايجاد اختلاف ميان امت اسلام را مي بينند.
به گزارش ايرنا در اين بيانيه آمده است:
خبر انفجار در مسجد علي‌ابن ابي طالب(ع) زاهدان و شهادت جمعي از نمازگزاراني که براي ياد خدا در اين مکان گردهم آمده بودند موجب تاثر شديد شد.
کوردلاني که امنيت و آرامش اين کشور خاري در چشم آنان است در سالروز عزاي فاطمه اطهر (س) خانه خدا را به آتش کشيده اند و با شهيد و مجروح کردن جمعي از پيروان پيامبر خاتم (ص) خواب ايجاد اختلاف ميان امت اسلام را مي بينند.
مسجد علي‌ابن ابي‌طالب که در سال هاي دفاع مقدس پايگاه شيردلان جبهه هاي نبرد بود، اينک به درگاه پروردگار دست تظلم بلند کرده است که ظالم تر از آناني که مسلمانان را از ذکر او در اين خانه راستي باز داشتند کيست.
آناني که دستانشان به اين جنايت ها آلوده است نه سني و نه شيعه که منحرفين از ملت رسول خاتمند.
اينجانب ضمن دعوت همگان به دقت در اهداف شومي که در وراي اين جنايت وجود دارد و هوشياري درمورد دست هاي پليدي که قصد تفرقه افکني در صفوف اهل ايمان را دارد، اين فاجعه بزرگ را به رهبر معظم انقلاب، مردم آگاه زاهدان و تمامي ملت ايران تسليت عرض مي کنم و براي بازماندگان آن از حضرت حق آرزوي اجر و صبر دارم.
شبک

انتهای خبر / خبرگزاری جمهوری اسلامی (ايرنا)

كتاب نوحه هاي سيستاني

با سلام و عرض تسليت به مناسبت فرا رسيده ايام سوگواري سرور و سالار شهيدان حضرت امام حسين (ع) و ياران ايشان و كشتار مردم بي دفاع غزه توسط رژيم  غاصب صهيونيستي.

دوستان عزيز همونطور كه خودتون هم مي دونيد من قرار بود مطالب زيادي بنوبسم و حرفهاي نگفته خيلي زيادي دارم كه نوشتن همه ي اونها نياز به انگيزه زيادي كه مطمئناً اين انگيزه رو بايد خوانندگان يه وبلاگ به نويسنده اون وبلاگ بدن و به قول قديمي ها« مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد» نمي خوام گله كنم كه شما چرا كم نطر دادين و اين حرفا ولـــــــي ...

خب بگذريم بريم سر اصل مطلب، عزاداري هاي محرم يكي از فرهنگها و سنت هاي بزرگ در كشور ما محسوب ميشه كه به طبع مثل تمام آيين هاي ديگر در هر منطقه متفاوت است. در زاهدان كه اكثريت قاطع و غالب تشيع آن سيستاني هستند  خيلي كم، از دسته ها صداي نوحه به لهجه سيستاني شنيده مي شود. متاسفانه در اين چند سالي كه من در زاهدان بودم از دسته هاي عزادازي در سطح شهر نوحه هايي به گويش هاي خراساني و حتي تركي، لري و عربي را بيشتر از نوحه هاي سيستاني شنيده ام! و اگر هم نوحه اي سيستاني بوده همان معروف «اي علمدار مه» بوده است (من نمي گويم اين نوحه بد است اما تكراري شده يا به عبارت ديگر نوآوري ندارد) در حاليكه وقتي در عزادازي هاي روستاي منطقه سيستان شركت مي كنيد، نوحه هايي با لهجه زيباي سيستاني خوانده ميشود كه تا كنون نشنيده ايد. چند سال قبل من پيشنهادي در مورد جمع آوري و چاپ اين نوحه ها براي استفاده عموم مداحان (مثل كاري كه در خيلي از استان ها انجام شده است) با چند تن از افراد صاحب نظر در ميان گذاشتم كه به علت عدم استقبال پيگري نشد، اما امروز مي خوام با كمك شما و تمامي وبلاگ نويسان و شاعران سيستاني اينكار عملي كنم، من از شما مي خواهم كه يكي تون باني خير بشه و يه ناشر خوب پيدا كنه و بعد شما  اين نوحه هاي پراكنده رو از دوستان و آشنايان و... پيدا كنيد و براش ارسال كنيد تا با نام شما و يا شاعر مر بوطه در كتاب چاپ بشه تا همگان بتونند استفاده كنند.

 

مرگ تدریجی یک تمدن (قسمت اول)

با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز

امروز پس از یک سال تصمیم گرفتم این وبلاگ را به روز کنم .شاید از خودتان بپرسید که چرا من به مدت یکسال در این و وبلاگ چیزی ننوشتم؟ یکی از دلایل این کار این بود که کسی به حرفهای من گوش نمی کرد و در واقع یک نوع احساس تنهایی میکردم- البته این را هم باید اضافه که خیلی از نویسندگان بزرگ ایران و جهان وقتی به این نتیجه رسیدند که کسی حرفهایشان را نمی فهمد(درک نمی کند) اقدام به خود کشی کردند ولی خب،چون من از اون دسته آدما نبودم ترجیح دادم که چیزی ننویسم تا اینکه بخوام خود کشی کنم،اگر به خاطر داشته باشید من در پست های قبلی نظریه های جدیدی درباره ی حادثه جاده بم- کرمان (دارزین) داشتم البته با دلایل و لینک های خبری(به صورت مستند) و در پایان هم گفتم که اگر من در نتیجه گیری ام اشتباه کردم شما من را راهنمایی کنید و جواب سوالات من را بدهید. حتی اگر با نظریه های من مخالف هستید. اما متاسفانه دیدم که دوستان بدون توجه به دلایل منطقی اینجانب و پاسخ دادن به سئوالات من، این حادثه مشکوک را به گردن فردی به نام حمید ریگی انداختند و منبع این خبر را یکی از فرماندهان ارشد ناجا نامیدند( کسانی که خیلی هم دروغ می گویند و همیشه با خبرهایی مثل کشته شدن عبدالمالک دیگی سعی در مشغول نگه داشتن افکار عمومی دارند) ناجایی که ارشد ترین فرمانده اش  یعنی سردار احمدی مقدم برای کم کردن گناهان این نیرو و یا به عبارت دیگر برای بی گناه جلوه دادن نیروی انتظامی در وقوع فاجعه تاسوکی در همان روز اول اعداد را دستکاری کرد و زمین ها را جا به جا کرد و مختصات جغرافیایی منطقه حادثه را به هم زد و فاصله محل حادثه تا مرز را از 25 کیلومتر به 7 کیلومتر و فاصله پاسگاه را از 10 کیلومتر به 25 کیلومتر و مدت زمان بستن جاده را از 45 دقیقه به 15 دقیقه تغییر داد و ثابت کرد که برای فرار از زیر بار مسئولیت و تبرئه شدن دست به هر کاری می زند، خب بگذریم . امروز می خواهم  یکی از مهمترین مطالب این وبلاگ را بنویسم و نام آن را « مرگ تدریجی یک تمدن» گذاشتم راستش وقتی در یکی از وبلاگ های سیستانی مطلبی را دیدم که در قالب چند پرده  مشکلات این استان را بررسی کرده و پرده اول آن هم مربوط به سال 1384 می شد، در آن وبلاگ هم حمید ریگی مقصر حادثه دارزین شناخته شده بود. ولی به نظر من مشکلات این استان ریشه در سالهای بسیار دور دارد و فجایعی مانند تاسوکی نتیجه سیاست های غلطی است که از گذشته بر سر این استان آوردند به نظر من برای حل یک مشکل باید به آن ریشه ای نگاه کرد و اگر ریشه را پیدا نکنیم با به هم گره زدن شاخه ها راه به جایی نمی بریم. و به قول ملک الشعرای بهار ( برکن ز بن این بنا که باید *** از ریشه بنای ظلم برکند)برای همین من می خواهم برای پیدا کردن ریشه اول یک نگاه اجمالی به تاریخ منطقه بیندازیم- خصوصاً منطقه سیستان که قدمت زیادی دارد.

 

سیستان مهد تمدن جهان

 

در روزگاران دور که بشر تازه یکجا نشین شده بود، شهری در نیمروز پدید آمد که به گفته باستان شناسان اولین شهر جهان بود( توجه : این عنوان به لحاظ بافت شهری جمعیت، برنامه ریزی شهری و.. به این شعر تعلق گرفت و گرنه مناطق مسکونی زیادی در آن زمان وجود داشت مه بیشتر شبیه به دهات بودند تا شهر) این شهر که امروز بشر نامی از آن را به خاطر ندارد و ما آن را به نام شهر سوخته می شناسیم  در بسیاری از علوم در جهان عصر خود اول بود و از بعضی جهات مانند ساختن اولین انیمیشن جهان(در یکی از برنامه های تلویزیونی مجری مربوطه به خاطر این کوزه ایران را مهد تمدن جهان نامید) و انجام اولین جراحی موفق روی مغز انسان که بیمار تا چند سال بعد از آن زندگی کرد، به علم امروز رسیده بود، و از بعضی جهات دیگر مانند ساخت چشم مصنوعی با تمام مویرگ های آن که از جنس طلا بود از علم بشر امروز هم گذشت( موضوعی که در اروپا خیلی سروصدا کرد ولی در ایران، هیچ) این شهر تا 2 هزار سال پا بر جا ماند و سرانجام به علت خشکسالی  سوخت. و به گفته یکی از باستان شناسان ایتالیایی شهر سوخته پر از رمز و راز های سر به مهر تاریخ بشریت است که با ابزار باستان شناسی امروزی 400 سال طول خواهد کشید تا ما به ابعاد گوناگون و رازهای پنهان آن پی ببریم.

سیستان در گذشته یکی از مقدس ترین سرزمین های روی کره زمین بوده و در قدیم به آن نیمروز هم گفته شده وقتی من به دنبال علت این نامگذاری بودم  به دلایل جالبی برخوردم که در یکی از سایت های اینگونه توضیح داده شده بود.

اندازه زمین ، دشت ها و کوه ها و رودها و دریاها ، در زمان ما جغرافیا خوانده میشود که واژه ای فرنگی است و برابر فارسی آن « زمین نگاری » یا « اندازه زمین » و مانند این ها است .

 

این دانش در پنج هزار سال پیش بدان جا رسیده بود که ایرانیان بدانند خدِّ میانه (نصف النهار مبدا) جهان از دهانه رود ارنگ و جزیره فاره و شهر زرنگ سیستان میگذرد و به همین روی سیستان را نیمروز (گرین ویچ) مینامیدند ؛ که نیمروز نیمه جهان شناخته شده باستان است . بدین روی میباید که ایرانیان در آن هنگام همه جهان باستان را پیموده و از اروپای امروز تا ژاپن را اندازه گرفته باشند که می دانستند میانه آن کجاست.

 

سیسنان مهد تمدن ایران

برای اثبات این جمله من قبلاً توضیحات لازم را داده بودم که دوستان برای اطلاع بیشتر می توانند به آرشیو وبلاگ مطلب(سیستان زادگاه نخستین ها) مراجعه کنند. ولی من یکی از مهمترین آن ها  که در آن مطلب نبود را برای شما می نویسم .

روزگاری اعراب بر این سرزمین تاختند و بر تمامی مناطق این سرزمین حمکرانان عرب گماشتند و زبان رسمی کشور ما را عربی قرار دادند به طوری که مورخان می گویند( اگر یعقوب آن حرکت تاریخی را انجام نمی داد امروز ایران هم مانند مصر به جمع کشورهای عربی خاورمیانه می پیوست) در اوایل قرن 3 هجری گروهی در سیستان به وجود آمدند که به آنها عیاران می گفتند. کار آنها بیشتر شبیه رابین هود بود در میان آن گروه فردی به نام یعقوب بن لیث بود که با دیدن  اوضاع  نا به سامان کشور بعدها با گروه کوچک خود بر ضد خلفای بغداد شورش کرد و مناطقی از سیستان و خراسان را گرفت و حکام گماشته شده خلفای عباسی را از آنجا راند و یا دستگیری کرد و به بغداد فرستاد، با این وجود باز هم خلفای عباسی در صدد گرفتن آن مناطق بودند یعقوب بر ضد خلفای عباسی اعلان جنگ کرد و اعراب را تا منطقه خوزستان از کشور بیرون راند-گویند زمانی که محمد بن وصیف سیستانی شعری را به زبان رسمی کشور ایران که زمان عربی بود در مدح یعقوب سرود و وقتی آن شعر را برای یعقوب خواند، یعقوب به جای تحسین به او گفت«چيزي كه من اندر نيابم چرا بايد گفت؟ »  بنابراین محمد بن وصیف ابتکار به خرج داد و با زبان فارسی و به سبک عربی شعری دیگری را در مدح یعقوب سرود و بنیانگذار شعر فارسی شد. و بعد یعقوب زبان فارسی را برای اولین بار بعد از اسلام زبان فارسی را زبان رسمی ایران اعلام کرد و دستور داد در دستگاه حکومتی او کسی نباید به زبان عربی صحبت کند. می گویند یعقوب زمانی که خوزستان رسید و قصد داشت به بغداد برود خلیفه از ترس نامه ای برای یعقوب فرستاد و در آن حکمرانی سرزمین های تصرف شده ی یعقوب را از طرف خلیفه بغداد به او بخشید تا شاید یعغوب خیال تصرف بغداد را از سر بیرون کند، در اینجا پاسخ نامه تاریخی یعقوب بنامهء خلیفه معتمد را بخوانید: " به خلیفه مسلمین ؛المعتمدُ ل بالله عباسیان" -هنگامیکه ما در باره بخشش و کار شما شنیدیم که استانهای بسیاری از ایران را بخود ما ایرانیان بخشیده اید؛ بسیار فریفته شدیم!ما به برادرانمان گفتیم که خلیفه بغداد تا چه اندازه بخشنده و بزرگوار است که اداره استانهای خودمان را بخودمان واگذار میکند! از کجا خلیفه قدرت چنین دَهشی را بدست آورده؟ خلیفه هرگز دارای استانهای ایران نبوده که اینک اداره شان را به ما ببخشد! اما براستی بغداد - زمانی در بین النهرین که نخستین استان ایران بود بر روی خاکستر تیسفون و بر پُشته ای از کشته شدگان سد ها و هزاران هم میهن ما ساخته شد. و شما روح سرگردان نیاکان کشته شده ما را شبها در حال گام زدن در کنار بارگه با شکوه خود میتوانید ببینید. آنها چشم در چشم شما میدوزند و شما را پریشان میکنند.آیا راست نیست که بغداد ببهای خون ایرانیان ساخته شده؟ خلیفه باید پاسخ این پرسش را به جهانیان بدهد.آیا آنچه که خلیفه و نیاکانش برای ایران کرده اند؛ میتواند نشانی از دادگستری داشته باشد؟ من یعقوب لیث، پسر لیث سیستانی ،یک مسگر ساده، یک کارگر ساده، یک فرزند ایران، با قدرت مردم ایران، با این نوشته هر دو اختیارات خلیفه را رد میکنم: 1- نفرین و محکومیت خود، برادرانم و یاران ایران ام را2-بخشش و بر گرداندن استانهای خودمان بخودمان را. من هرگونه میان آیی (دخالت) بغدادیان در کار ایرانیان را رد میکنم. ما بخلیفه بغداد نیاز نداریم که استانهای خودمان را که پیشاپیش پس گرفته ایم و برای ایران است و نه هیچ کس دیگر؛ بما ببخشد. خلیفه شاید خلیفه جهان باشد، اما هرگز خلیفه ایران نمیتواند باشد.

 امضاء یعقوب لیث صفاری

 

یعقوب نتوانست ریاکاری، فریب، نخوت، خودبینی و گستاخی خلیفه را بر دوش کشد؛ و به بغداد یورش برد. بدرون عراق راه یافت و بسوی بغداد روانه شد. الموفق برادر خلیفه که سر کرده نیروی مسلمین شده بود؛ با یغقوب در عراق درگیر شد. الموفق گفت که خلیفه، جانشین راستین محمّد پیامبر اسلام است.بنا بر این، او نماینده و نور "الله" در روی زمین است.او سخنرانی مُهند و پر آوازه ای را در زمین نبرد براه انداخت و پیروانش رونوشت آنرا در میان لشکر یعقوب پخش کردند. موفق توانست در ژرفای باور و احساس مذهبی گروه بزرگی از ارتش یعقوب رخنه کند و منطق خود را استوار سازد .او در سخنرانی اش گفت که یعقوب سپاه خود را در برابر و جنگ با فرزندان پیغمبر( نگهداران راستین خلافت اسلامی) آراسته و بکار میبرد، و بهر رو توانست یکپارچگی سپاه ایران را خدشه دار نماید . خلیفه مسلمین میگفت که یعقوب به گناه (کفر) آلوده است و او براستی یک گناهکار (کافر) است.سربازان یعقوب بایستی به سربازان اسلام پیوسته و اسلام را از دست یعقوب کافر برهانند. تبلیغ دیوانه وار و پلید مذهبی مارهای بغداد بر روی اندیشه سربازان ساده دل و خوشباور ایرانی اثر گذاشت. بنا بر این بسیاری از آنان به سربازان اسلام پیوسته و بجنگ با یعقوب برای رهایی بغداد و خلیفه و اسلام از دستان کافر یعقوب پرداختند! . سپس یعقوب به همسایگی بغداد یورش برد، امّا با تبلیغ اسلامی عربی و نا آگاهی مذهبی ایرانیان، او در عراق شکست خورد و وادار به بازگشت به خوزستان شد.کوشش نا پیروزمندانه او برای گرفتن بغداد، پایتخت خلیفه اسلامی، سبب نومیدی وی از ساده دلی مذهبی و نا آگاهی سیاسی سربازان ایرانی هم زینه (درجه) خود شد. یعقوب جنگ با بغداد را به پایان برد در حالیکه بسیار نزدیک به برچیدن همیشگی سنّت خلیفه گری در بغداد و پس از آن در سراسر جهان بود. این مرد جنگجو در عمر شکست نخورد ه بود . این امر تار و پود و جودش را در آتش غیرت می سوختاند. بنا بر آن با تلاش زیاد سپاه خویش را دوباره تنظیم و به آرایش آن پرداخته دوباره آماده جنگ با خلیفه گردید. خلیفه که از دلاوری و شجاعت آن آگاهی عام و تام داشت و از آن در بیم و هراس بسر میبرد باز در صدد حیله و نیرنگ بود. از قضا شکست دیر عا قول هم بر رویه این مرد حساس و با غیرت تاثیر سو نموده و در ینوقت نازک وی را در بستر بیماری انداخت. خلیفه درینوقت باریک موقع را غنیمت شمرده قاصد شخصی خویش را برای جلوگیری از جنگ نزد او فرستاده . یعقوب باوجود مریضی قاصد را بحضور خود پذیرفته قاصد هنگام حضور دید که از دربار و حاجب درکی نیست ; سردار لشکر سیستان شخص بی تکلف و ساده در روی گلیم نشسته و با سپر جنگی خویش تکیه زده . در پهلویش شمشیر و دورتر از آن سفره ای با نان خشک و قدری پیاز و کوزه سفالین پر از آب قرار دارد. قاصد پیام خلیفه را بوی بیان داشت . یعقوب رو به او نموده گفت: < به خلیفه بگو، اگر از این مرض زنده ماندم هما نا میان من و تو جز این شمشیر کسی دیگر فیصله نخواهد کرد. من در کودکی و جوانی با نان و پیاز زندگی کرده ام. از دستمزد حلال خویش به سختی گذاره کرده ام; اگر در جنگ با تو باز شکست بخورم و باز به نان و پیاز خود رو آورده به آن خواهم سا خت و به بازمانده گان خویش درس خواهم داد که آنان بعد از من هم چنین کنند.> فرستاده خلیفه از صلابت و غیرت و احساسات مردمی یعقوب متعجب شده و هیجان آلوده برگشت پیامش را بخلیفه رسانید . اما دریغا که یعقوب لیث سر از بستر بیماری برنداشت و بعد از 16 روز مریضی در سال (260 هه ق ) به جاویدانگاه پیوست و بدین سان خلیفه عباسی از خطر بزرگی که از وجود این راد مرد شجاع احساس میکرد نجات یافت . اما راهیان و پیروان بعدی آن راه آنرا تعقیب نمودند . یعقوب لیث صفاری یکی از رجال نامدار تاریخ کشور ما است وی شخص ساده، بی تکلف و باوقار و مد برو بیدار وطندوست بود در انتخاب مردان رای ثواب داشت سپاه را خوب و نیک می آراست ، خزانه اش از مال پر بود اما اسراف نمیکرد. فقیرانه می زیست غالبآ در بالای پاره نمدی می نشست سپرش را در عقب خود نهاده به آن تکیه می نمود حاجب و دربان قصر نداشت اگر میخواست بخوابد پارچه ای را بالای سر می انداحت و از سپرش بحیث تکیه استفاده میکرد ، غذ ا یش عادی و ساده و غذ ا ی مردم فقیر بود. اکثرآ به نان و پیاز بسنده میکرد. او سخت دوستدار فرهنگ واد ب کشور بود.

برخی از مورخان بر این باورند که اگر یعقوب مریض نمی شد با آن روحیه ای که داشت مطمئنا بغداد را تصرف میکرد و با خصوصیات وطن پرستانه و ملی گرایا نه ای که داشت ورق تاریخ جهان را بر می گرداند ولی افسوس که بیماری به این دلاور مرد سیستانی فرصت نداد و جان خلیفه بغداد را نجات داد. یعقوب ایران را از نابودی به دست اعراب نجات داد و زبان فارسی را احیا کرد و در زیر سایه او شعرا و دانشمندان زیادی رشد کردند محمد وصیف سیستانی بنانیانگذار راه شاعران دیگر ایران مانند حافظ و سعدی و فردوسی و فرخی سیستانی شد. به نظر من رستم زال در شاهنامه فردوسی همان خصوصیات یعقوب لیث را داشت به همان اندازه ساده زی و وطن دوست و من این را به یقین می گویم که اگر یعقوب لیث از سرزمین دیگری به غیر از سیستان می بود امروز برایش سالی ده بار کنگره و کنفرانس می گذاشتند و اینگونه این نمک خورها و نمکدان شکن ها زحماتش را پایمال نمی کردند، همه شما می دانید که سیستان افتخارات زیادی داشته و دارد که من میتوانستم از آنها برای این بخش استفاده کنم ولی برای کوتاهی های صورت گرفته در زمینه قدردانی و ادای دینی که یعقوب به گردن تمامی ایرانیان دارد را بتوانم ذزه ای جبران کنم در این قسمت فقط این موضوع را نوشتم.

برای اطلاعات بیشتر به لینک های زیر مراجعه کنید.

http://www.mashal.org/home/main/tarikhi_new.php?id=00038

http://www.yadeyar.ir/wwwroot3/order3.asp?o2=414

 

 

سیستان امروز( معاصر)

سیستان امروز از زمان حکومت قاجار که دروازه ورود بیگانگان به کشور شده بود و پادشاهان این سلسله برای تامین منافع بیگانگان مانع از پیشرفت این منطقه شدند. و در این سلسله نگین شهرهای مهمی از خراسان و سیستان مانند بلخ (محل تولد مولانا) و زرنج (محل تولد یعقوب لیث و پایتخت صفاریان) از ایران جدا شدند.  سرانجام پرونده قاجار به دست انگلیسیها بسته شد و پهلوی به وجود آمد؛ رضا شاه با سفر به این قسمت از کشور شهر زاهدان را تاسیس کرد و بلوچستان را از ایالتی که به نام کرمان و بلوچستان بود جدا کرد و دستکاری ایالت خراسان ایالتی جدید به نام بلوچستان و سیستان (که در زمان محمدرضا به استان سیستان و بلوچستان تغییر نام پیدا کرد) و به مرکزیت شهر نوپای زاهدان بنا کرد و دو قومیت سیستانی و بلوچ را با دو نوع فرهنگ، تاریخ، زبان و لهجه و حتی مذهب در کنار هم گذاشت تا نماد اتحاد ملی و انسجام اسلامی در کشور شود! بعد از آن زمان تاریخ سیستان، با بلوچستان گره خورد. البته سرزمین بلوچستان هم تاریخ نسبتاً کهنی دارد ولی من چیزی از آن نمی دانم و این را باید برادران بلوچ بنویسند ولی بناهای کشف شده در بمپور طبق مستند شهر سوخته که از شبکه 4 پخش شد این بناها و آنچه در جیرفت کرمان کشف شده توسط مردم شهر سوخته در مسیر مهاجرت به بین النهرین ساخته شده.

بعد از پایان کار رضا خان و روی کار آمدن محمدرضا و ورود آمریکایی ها به کشور و مسئله قاچاق مواد مخدر از افغانستان مسیر تحولات را در این استان به کلی عوض کرد. کار قاچاق به صورت یک تجارت جهانی در آمد و با همکاری خانواده محمدرضا پهلوی و دربار شاه از طریق ایران انجام می شد، این به کشورهای اروپایی و آمریکایی صادر میشد که طبق مدارک به دست آمده و افشا شده بعد از انقلاب، برخی از سناتور های بزرگ آمریکایی و باندهای بزرگ مافیایی هم در این کار دست داشتند. و آنها برای هر چه بهتر و بیشتر انجام شدن این کار نیازمند منطقه ای فقیر و بی سواد بودند که حاضر به انجام به انجام کار قاچاق با دست مزد کم و با قبول تمامی خطرات حتی مرگ باشند، آن منطقه سیستان و بلوچستان بود که هم مرز مشترک با افغانستان و پاکستان داشت و هم مقدمات فقر در آن پیاده شده بود، دولت پهلوی با این برنامه ها توانست عده ای از مردم را جذب کند( خصوصاْ در زمان نخست وزیری اسدالله اعلم بیرجندی) و با همکاری دولتی ها و ژاندارمری سود کلانی را به جیب بزنند. باندهای مافیایی که عمدتاً آمریکایی بودند توانستند در آمد زیادی را از طریق ترانزیت مواد مخدر به اروپا به دست آورند و سال ها این منطقه به این صورت ماند تا اینکه انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید.

 

آیا این پایان کار بود؟ آیا باندهای مافیایی مربوطه باید دست از کار می کشیدند و منتظر می ماندند که رهبران آمریکایی شان بتوانند مجدّداً ایران را بگیرند؟ آیا تجارت و ترانزیت این مواد به اروپا و دیگر کشورها باید متوقف می شد و یا اینکه آنها باید لقمه را از پس گردن خود رد کرده و ایران را دور میزدند و راهشان را چند برابر می کردند؟ و بعدها وقتی آنها دیدند ایرانیان با دست خالی مقابل 26 کشور جهان ایستادند و خرمشهر را آزاد کردند باز هم میتوانستند به تجارت از طریق ایران امیدوار باشند؟

 جواب این سئوالات را در قسمت دوم مرگ تدریجی یک تمدن می دهم، لطفاً نظرات خود را بنویسید.

اولین نقشه جاوا از سیستان و بلوچستان

  از اونجایی که هر چه در اینترنت گشتم و هیچ نقشه ای از هیچ شهری از استان نیافتم تصیمیم گرفتم تا خودم برای بار اول این کار را انجام دهم و یک نقشه جاوا از شهرستان زابل (سیستان) تهیه کردم. امید است که گام اول را در یک راه بزرگ برداشته باشم.

http://diyare-eshgh.persiangig.com/mobile/zabol.zip

پسورد:

www.diyare-eshgh.blogfa.com

در این فایل zip علاوه بر فایل jar فایل jad رو هم گذاشتم تا همه گوشی های جاوا یعنی موتورالا و سامسونگ را شامل بشه.

البته مرخصی من هنوز پا برجا هست.

Motorola A1000, Nokia 3230, Nokia 3650, Nokia 3660, Nokia 6260, Nokia 6600, Nokia 6630, Nokia 6670, Nokia 6680, Nokia 6681, Nokia 7610, Nokia 7650, Nokia 7710, Nokia 9300, Nokia 9500, Nokia N70, Nokia N90, Nokia N-Gage, Nokia N-Gage QD, Panasonic X700, Siemens SX1, Sony Sony Ericsson K750i Ericsson P800, Sony Ericsson P900, Sony Ericsson P910i, Sony Ericsson W900i

مرخصی برای مدتی

آقا ما هم بعد از مدتی نوشتن تصمیم به استراخت گرفتیم، البته این تصمیم بنا به دلایل متعددی گرفته شده اما تصیمیم دارم بعد از این مدت با یک عالمه مطلب جدید و به درد بخور بیام. البته شما هم می تونید تا زمانی که من میام در کامل تر کردن این مطلب کمکم کنید. من عنوان چند مطلب رو که بعدا می خوام بنویسم براتون می نویسم, روش فکر کنید.

ً  300 های کارگردانهای ایرانی برای هموطنانشان

نگاهی به فیلم های سینمایی دهه 60

احمدی نژاد، رسانه ملی با منافع شخصی

احمدی مقدم و دارزین

تاسوکی، ویرجینیا و رسانه ملی

همانطور که خودتون می دونید در هفته گذشته در دانشگاه ویرجینیا آمریکا 32 نفر  کشته شدند، بعد از این حادثه به سایت انتخاب رفتم و خبر این حادثه را پیدا کردم و نظری در رابطه با این موضوع نوشتم که البته تا این لحظه به هر دلیلی نمایش داده نشده است، من هم تصمیم گرفتم علاوه بر گذاشتن بخشی از خبر سایت انتخاب نکات و نظرات خودم رو هم بنویسم.

 

فاجعه ؛ اینبار در آمریکا | وحشت جرج بوش

  خبرگزاري انتخاب : به دنبال كشته شدن سي و دو نفر از دانشجويان دانشگاه فني ويرجينيا درحادثه تيراندازي كه روز گذشته اتفاق افتاد, جرج بوش رييس جمهوري امريكا دستور داد پرچم‌ها دراين كشور براي اداي احترام به قربانيان اين حادثه به حالت نيمه افراشته درايد .

۲۸ فروردین ماه ۱۳۸۶    ساعت : ۳۸ , ۲۲
خبرگزاري انتخاب : در مرگبارترين حمله اي که به دانشگاه ويرجينياي امريکا صورت گرفت سي و دو نفر کشته و حداقل پانزده نفر زخمي شدند و اين درحاليست که قوانين کنترل اسلحه نتوانسته است مانع از بروز اين خشونت ها در امريکا بشود.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «انتخاب»، به دنبال كشته شدن سي و دو نفر از دانشجويان دانشگاه فني ويرجينيا درحادثه تيراندازي كه روز گذشته اتفاق افتاد, جرج بوش رييس جمهوري امريكا دستور داد پرچم‌ها دراين كشور براي اداي احترام به قربانيان اين حادثه به حالت نيمه افراشته درايد .

درحالي که يک روز از حمله خونبار دانشگاه ويرجينيا مي گذرد اما هنوز تنها هويت يک نفر از قربانيان اين حمله رسما اعلام شده است. مسئولان پليس گفتند هنوز براي اعلام هويت فرد مهاجم امادگي ندارند و نمي توانند بگويند که پشت اين حمله يک نفر بوده است يا اينکه افراد ديگري در ان دست داشته اند.

مسئولان فدرال اجراي قانون در واشنگتن گفتند فرد مهاجم احتمالا يک جوان اسيايي بوده که به تازگي وارد امريکا شده است. سخنگوي دانشگاه اين مطلب را تائيد نکرد اما گفت احتمال انفجار بمب نيز در اين حمله تحت بررسي است.

اين روزنامه به ابراز تاسف رئيس جمهوري و مسئولان کشور اشاره کرد اما خاطر نشان کرد که اين تاسف ها کافي نيست و بايد درفکر چاره براي جلوگيري از حملات مشابه ان بود. نيويورک تايمز سپس به شرح جزئيات دو حمله روز گذشته به دانشگاه ويرجينيا پرداخت.

روز گذشته يك فرد مسلح كه گفته‌مي شود تبعه كره جنوبي است‌, با حمله به دانشگاه فني ويرجينيا و شليك به‌سمت دانشجويان , سي دو نفر را كشت و تعدادي را نيز مجروح كرد.

شخص ضارب پس از اين حمله مرگبار خودش را نيز به ضرب گلوله از پاي دراورد .

شبكه تلويزيزيوني اسكاي نيوز دقايقي پيش به نقل از ايستگاه راديويي كره‌جنوبي اعلا‌م كرد عامل حادثه تيراندازي مرگبار در دانشكده ويرجينياي امريكا سونگ هوئي‌چو نام داشته است.

ياداور مي شود اين فرد مسلح روز گذشته در دانشكده ويرجينيا سي و دو نفر را به ضرب گلوله از پاي دراورد و در نهايت نيز خود را كشت .

 

*وحشت جرج بوش

كاخ سفيد اعلام كرد جرج بوش رئيس جمهور امريكا از شنيدن خبر تيراندازي‌در دانشگاه ويرجينيا كه به كشته شدن دست كم بيست و دو نفر منجر شده وحشت‌زده شده است .

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «انتخاب»،دانا پرينو سخنگوي كاخ سفيد گفت جرج بوش از اين خبر وحشت زده شده و براي خانواده هاي قربانيان ,دانشجويان و كاركنان دانشگاه ابراز تاسف عميق كرده است.

كاخ سفيد اعلام كرد كه اوضاع را از نزديك دنبال مي كند .



*
پلیس و مقامات دانشگاهی ویرجینیا تحت فشار هستند
پلیس و مقامات دانشگاهی امریکا تحت فشار قرار دارند تا در این باره توضیح دهند چگونه یک فرد مسلح ظاهرا پس از کشتن دو نفر شناسایی نشده است و چند ساعت بعد با کشتن 30 نفر فجیع ترین قتل عام در امریکا را به وجود آورده است.  

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «انتخاب»،این فرد که پلیس نام وی را اعلام نکرده است , شنبه صبح  ظاهرا در یک قتل عام از پیش برنامه ریزی شده  بعد از تیراندازی به طرف دانشجویان و کارکنان در یک کلاس درس در دانشگاه فنی ویرجینیا ، خودش را کشت.

 

واین هم نظر اولیه من در مورد این حادثه که برای خبرگزاری انتخاب در صبح روز 29 فروردین فرستادم.

 

با سلام خدمت دست اندرکاران محترم سایت انتخاب

خوبه که جرج بوش در مقابل کشتار هایی که در کشورش اتفاق میفته مسئوله و جامعه آمریکا اونقدر آزاد هست که بتونن از رئیس جمهورشون سئوال کنند، چه رئیس جمهور پاسخگو باشه و چه نباشه، و رئیس جمهور هم در مقابل این کشتار ها حداقل پیام تسلیت میفرسته، کاری که رئیس جمهور ما نکرد و در مقابل کشتار و قتل عامهایی که در کشور اتفاق می افتد به جز سکوت کار دیگری نمی کند و پیام تسلیت هم نمی فرستد، دیروز بخش خبری ساعت 21 حدود 20 دقیه به این موضوع پرداخت،در حالی که همین بخش خبروی روز بعد از تاسوکی کمتر از 30 ثانیه را به این فاجعه اختصاص چیزی که در این گزارش مشخص بود که دلسوزی خبرنگاری که این گزارش را تهیه کرده بود برای تحقیر دولت آمریکا بود و مرتبا این موضوع را می گفت که وقتی در یک دانشگاه دیگر تیر اندازی شده چرا پلیس آمریکا دیگر دانشگاههای این کشور را و این ایالت را به حالت آماده باش نگذاشته بود؟ و چرا گذاشت که اینگونه وقایع دوباره تکرار شود؟ و می گفت این سئوال را باید بوش به مردم آمریکا پاسخ بدهد ودر پایان هم مصاحبه یک دانشجو را پخش کرد که می گفت من دیگر برای رفتنم به دانشگاه احساس امنیت نمی کنم.

خوب بود خبرنگارهای ایرانی این سئوال را چند روز بعد از تاسوکی از یک شهروند زاهدانی می پرسیدند که آیا شما در رفت آمد در جاده های اصلی کشور احساس امنیت می کنید؟ آیا شما در رفت و آمد در شهر زاهدان نمی ترسید که گروگان گرفته شوید؟

چرا خبرنگاران ما این سئوال را از رئیس جمهور نپرسیدند که بعد از گروگان گیری پاسگاه ناهوک و بهد از تهدیدات این گروه چرا مرزها را کنترل نکردید؟ چرا نیروها را در آماده باش نگذاشتید؟ این سئوالات را شخص رئیس جمهور باید پاسخ دهد، نه وزیران او. وقتی که سه وزارت خانه کشور و اطلاعات و امور خارجه  در به وجود آمدن فاجعه تاسوکی به طور مستیم نقش دارند باید رئیس جمهور پاسخگو باشد، چرا ما در حوادث تروریستی باید پیام تسلیت از دبیر کل سازمان ملل بشنویم و از رئیس جمهور خودمان فقط سکوت؟ چطور برای زهرا کاظمی خبرنگاران محترم رسانه ملی موضوع را از رئیس جمهور می پرسیدند و پی گیری می کنند، ولی در تاسوکی خبرنگاران رسانه حتی حاضر به مطرح کردن موضوع هم نشدند؟

هامون سیستانی

 

حالا میخوام نظر بالا رو تکمیلتر کنم

در خبر بالا یکی از سئوالاتی که برام پیش اومد این بود که چه عاملی باعث که بوش پس از شنیدن خبر 22 کشته(یعنی آمار اولیه این حادثه) وحشت زده می شود ولی آقای احمدی نژاد پس از شنیدن خبر کشته شدن 22 نفر در تاسوکی کاملاً ریلکس است؟ چه عاملی باعث میشود که آقای بوش برای خانواده های قربانیان این حادثه پیام تسلیت بفرستد و دستور دهد پرچم‌ها دراين كشور براي اداي احترام به قربانيان اين حادثه به حالت نيمه افراشته درايد ولی آقای اخمدی نژاد نتنها پیام نفرستند بلکه پاسخگویی در این زمینه را به وزیر کشور بسپارد و آقای وزیر هم به عنوان پاسخ بگوید که فقط یک مورد ناامنی کوچک در سیستان و بلوچستان اتفاق افتاده که بعضی سایت های خبری آن را بزرگ کرده اند؟

(لینک در کیهان : در بخشی از این مصاخبه به این جمله بر می خورید.

وزيركشور در پاسخ به سؤال كيهان درباره ناامني در سيستان و بلوچستان و پيگيري حادثه تاسوكي اظهار داشت: كل منطقه شاهد بيش از يكي دو مورد ناامني نبوده و بيشتر از آن را مطبوعات و سايتها بزرگ مي كنند. )

اون چیز که واضح است اینه که وجود شبکه های حبری متععد در آمریکا باعث می شود که بوش پس از شنیدن خبر کشته شدن 22 نفر مات و مبهوت بماند و نداند که جواب سئوالهای خبرنگاران را چه بدهد، ولی این استرس را آقای احمدی نژاد ندارد چون می داند هیچ خبرنگاری جرات پرسیدن سئوال ممنوعه را ندارد!! شاید خبرنگاران آمریکایی در مورد اخبار و کشتار در فلسطین بی رحم باشند  ولی در مورد هموطنان خودشان کوتاه نمی آیند(درست بر خلاف خبرنگار های ما) مطمئناً اگر چنین خبرنگارهایی در کشور ما وجود داشتند، آقای احمدی نژاد با اون همه محبوبیتی که کسب کرده بود و با عمقی زیاد فاجعه تاسوکی، یعنی یک گروه 12 نفره در نزدیکی پاسگاه 90 دقیق جاده اصلی و بین المللی کشور را ببندند و پلیس هم متوجه این موضوع نشود و تروریست ها به همان راحتی که جنایتشان را انجام دادند به همان راحتی هم از مرزهای جمهوری اسلامی ایران خارج شوند! شاید بعد از شنیدن خبر تاسوکی قلبش می ایستاد چون بوش که به دلیل جنگ عراق در بین مردم محبوبیتی نداشت وحشت زده شد!

نکته جالب این است که در حادثه ویرجینیا رسانه ملی که کلاً 30 ثانیه را در همان روزهای اول به تاسوکی اختصاص داد، در بزرگ نمایی حادثه ویرجینیا سنگ تمام گذاشتند و در مجموع بیش از صد ساعت در مورد این حادثه در تمام شبکه های رادیویی و تلویریونی صدا وسیما برنامه و تفسیر خبری پخش کردند تا دولت آمریکا را تحقیر کنند، ومجریان این برنامه ها هم به نحو عجیبی با خانواد های قربانیان  و مردم وحشت زده آمریکا ابراز همدردی می کردند و برایشان دل میسوزاندند، مطمئناً اگر خبرگزاری هایی که در آمریکا بودند در ایران هم وجود داشتند کاری می کردند که حداقل وزیر کشور و فرمانده ناجا علاوه بر برکناری محاکمه هم بشوند. واقعاً ما در چه دنیایی زندگی می کنیم؟ دنیایی که در آن دو کشور دشمن هستند و هر کدام دیگری را به سانسور اخبار داخلی خود متهم می کند ولی این وسط هیچکس نیست که واقعاً دلش برای قربانیان این حوادث تروریستی بسوزد.

عامل اصلی جنایت کیست؟

 

 

 

عکس بالا از یکی از حوضچه های آبی در سیستان در روز 13 فروردین 1386 است.

 

در مطلب فبلی در مورد یک جنایتی صحبت کردم که هنوز عامل اصلی و دقیق اون به صورت واضح مشخص نشده، من گفتم که مطلب قبلی رو میخوام با راهنمایی ها شما تکمیل کنم و با هم عامل اصلی این جنایت رو پیدا کنیم اما متاسفانه هیچ کس در این کار من رو راهنمایی نکرد، و من مجبورم خودم با ارئه شواهد دیگر چند قدم به جلو برم و تا به عامل اصلی این جنایت نزدیک شویم، من در این پست هیچ شخص یا اشخاصی رو به طور مستقیم عامل اصلی این جنایت معرفی نمی کنم وآنچه که گفته میشه بر پایه حدس و گمان است و می تواند با راهنمایی های منطقی شما بهتر شود.

 

در نگاه اول به این جنایت در می یابیم که جنایت دارزین از لحاظ ظاهری بسیار شبیه به فاجعه تاسوکی بوده بااین تفاوت که تروریست ها به اتومبیل های خانوادگی کاری نداشتند و فیلم برداری نکردند و گروگان هم نگرفتند یعنی ایست و بازرسی تقلبی بستن دست ها و چشم ها با چسب و آتش زدن خودروها عیناً در این حادثه تکرار شده ، ولی این حادثه از لحاظ مکان و زمان حنایت، کاملاً با فاجعه تاسوکی متفاوت است. مکان این حادثه در 35 کیلومتری جاده بم- کرمان بوده، جایی که با یک اتومبیل سواری معمولی و از راه اصلی و آسفالته با کلی تونل و پیچ و خم حدوداً 12 ساعت با نزدیکترین نقطه مرزی فاصله داشته، چه برسد به راههای کوهستانی و ثبت نشده بلوچستان. این تقریباً تشریح موقیت مکانی این حادثه است، اما تشریح موقیت زماني آن جالب تر است. این حادثه درست در زمانی اتفاق افتاد که دولت از کنترل امنیت سیستان و بلوچستان ناتوان شده بود، قرارگاه عمیلیاتی رسول اکرم با صرف میلیاردها تومن هزینه باز هم نتوانسته بود آن طور که باید امنیت استان سیستان و بلوچستان را تامین کند. وزیر کشور با فشار نمایندگان مجلس در نزدیکی استیضاح قرار داشت. اخبار این ناامنی ها در کشور با تلاش خبرنگاران وظیفه شناس رسانه ملی به شدت سانسور میشد. هنوز هیچ یک از گروگانهای فاجعه تاسوکی آزاد نشده بود، اخبار فاجعه تاسوکی که در اون حقیقت های زیادی و جود داشت و خود این فاجعه بی مثل و مانند در تمام تاریخ ایران بود علی رغم سانسور زیاد باز هم در حال انتشار بود و افراد بی اطلاع را مطلع می ساخت، اگر چه سرعت این اطلاع رسانی کم بود ولی همین سرعت کم نیز برای مسئولین امنیتی خطرناک بود. دولت برای حفظ آبرو و اقتدار نیروی انتظامی تصمیم به برگزاری یک مانور بزرگ در زاهدان گرفته بود که خبر این رزمایش قبل از حادثه دارزین در برخی از سایت های خبری از زبان وزیر کشور منتشر شد. اما خود وزیرکشور و دیگر مسئولان امنیتی می دانستند که  دستیگری چند قاچاقچی و گروگانگیر در این رزمایش تاثیر چندانی در افکار عمومی نخواهد گذاشت.

موارد مشکوک بعد ار حادثه دارزین

 بلافاصله بعد از حادثه دارزین و قبل از انتشار هر گونه اطلاعیه از طرف گروه جندالشیطان خبرگزاری فارس در مصاحبه با فرماندار بم اعلام کرد که این حادثه کار گروه ریگی نیست. آقای حداد عادل که انگار از همه جا بی خبر بود در نطق پیش از دستور مجلس گفت.

شماره:8502240062

حداد عادل:

مسئولان امنيتي و انتظامي در پي‌گيري جنايت تروريستي بم - كرمان جدي‌تر باشند

خبرگزاري فارس: رئيس مجلس از مسئولان امنيتي و نيروي انتظامي خواست در پي‌گيري جنايت تروريستي بم - كرمان جدي‌تر باشند.

 

به گزارش خبرنگار پارلماني خبرگزاري فارس، غلامعلي حداد عادل در نطق پيش از دستور امروز خود با اشاره به حادثه شب گذشته سه راهي بم - كرمان- جيرفت اظهار داشت: نيروي انتظامي با وزارت كشور و مسئولان امنيتي بايد در رسيدگي به حادثه جدي‌تر باشند.
وي افزود: پس از حادثه تلخ و تاسف باري كه در جاده زابل - زاهدان در منطقه تاسوكي اتفاق افتاد، نمايندگان مجلس و نمايندگان استان چندين بار تذكر دادند و پي‌گيري كردند و ناراحتي مردم را در مجلس منتقل كردند.
رئيس مجلس شوراي اسلامي اظهار داشت: متاسفانه شب گذشته نظير آن حادثه در جاده بم - كرمان اتفاق افتاد و همان گروه اشرار وابسته به بيگانه بار ديگري عده‌اي از هموطنان را به شهادت رساندند و مجروح كردند و راه را بسته و اتومبيل‌ها را به آتش كشيدند.
حداد عادل با بيان اينكه ايجاد ناامني در مرزهاي كشور و برانگيختن خصومت ميان شيعه و سني و اقوام مختلف كشور در دستور كار دشمنان ايران قرار دارد، گفت: امنيت عمومي موجود در كشور دشمنان را به حسادت واداشته و همين واقعيت باعث مي‌شود توطئه‌هايي براي ايجاد ناامني كه گاه در نقاط مختلف كشور است، شاهد باشيم.
وي ضمن اظهار تاسف و عرض تسليت به مردم منطقه خصوصاً مردم بم كه نماينده‌اي هم در مجلس ندارند، تاكيد كرد: نيروي انتظامي، وزارت كشور و مسئولان امنيتي بايد وظيفه خود را انجام دهند. اين حوادث ايجاب مي‌كند مسئولان در رسيدگي حادثه جدي‌تر باشند.
حداد عادل خاطر نشان كرد:بايد از دولت خواسته‌ شود اقداماتي كه براي مقابله با ناامني آغاز كرده‌اند، تصويب و پيگيري كنند.
رئيس مجلس شوراي اسلامي در پايان تاكيد كرد: مجلس آمادگي دارد اگر نيازي باشد، به دولت كمك كند.
انتهاي پيام/ که فقط این قسمت از سخنان آقای حدادعادل در رسانه ملی منعکس شد:

آقای حداد عادل ضمن اظهار تاسف و عرض تسليت به مردم منطقه خصوصاً مردم بم كه نماينده‌اي هم در مجلس ندارند، تاكيد كرد: نيروي انتظامي، وزارت كشور و مسئولان امنيتي بايد وظيفه خود را انجام دهند. اين حوادث ايجاب مي‌كند مسئولان در رسيدگي حادثه جدي‌تر باشند.
حداد عادل خاطر نشان كرد:بايد از دولت خواسته‌ شود اقداماتي كه براي مقابله با ناامني آغاز كرده‌اند، تصويب و پيگيري كنند.
رئيس مجلس شوراي اسلامي در پايان تاكيد كرد: مجلس آمادگي دارد اگر نيازي باشد، به دولت كمك كند.

 

استاندا کرمان در ارتباط تلفنی با بخش خبری ساعت 14 شبکه اول سیما ضمن تشریح کامل حادثه با تمام جزئیات، اعلام کرد که عوامل این حادثه عده ای قاچاقچی بودند و ما نیز ضمن هلاکت 4 نفر از آنها مقدار یک تن مواد مخدر نیز از آنها گرفتیم.(لینک این خبر از زبان معاون سیاسی امنیتی استاندار کرمان در خبرگزاری مهر)

مجری خبر 21 شبکه اول سیما گفت که پس از حادثه دلخراش جاده بم کرمان زرمایش بزرگی در زاهدان با فرماندهی قرارگاه عملیاتی رسول اکرم برای دستگیری  عوامل این حادثه صورت گرفت( همون رزمایشی که قبل از دارزین خبرش بود)

فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرد که تعدادی از عوامل حادثه دارزین توسط این نیرو دستگیر شده اند.(اما تا کنون هیچگونه فیلم و یا متنی از اعترافات افراد دستگیر شده منتشر نشده است، تا افکار عمومی بدانند که این افراد چگونه و چرا دست به این جنایت زدند و این افراد مربوط به کدام گروه وابسته به چه کسانی هستند.)

 توضیحات: همانطور که خودتون می دونید اولین شرط برای انجام عملیات تروریسیتی مثل این، داشتن راه فرار است یعنی داشتن راه فرار بعد از انجام عملیات تروریستی است، به نظر شما تروریست ها در دارزین در اون شرایط زمانی یعنی آماده شدن تمام نیرو ها برای برگزاری یک مانور بزرگ چه راه فراری داشتند؟ و از همه خنده دار تر اینست که این عملیات را به قاچاقچیان مواد مخدر نسبت دادند و علاوه بر آن بگند که ما از این قاچقچی های تروریست یک تن مواد مخدر هم گرفتیم! به چند دلیل میشه گفت که نسبت دادن این عملیات به قاچاقچی ها فقط وفقط برای منحرف کردن افکار عمومی است، حالا یا این منحرف کردن برای مخفی کردن عاملان اصلی است، و یا ناشی از ناتوانی در دستگیری عوامل اصلی می باشد، چون اول  باید دید که قاچاقچی چرا قاچاق می کند؟ مگر نه اینکه قاچاقچی صرفاً برای بدست آوردن پول قاچاق می کند، و یک کاروان قاچاق با یک تن مواد مخدر تنها هدفش اينه که مواد را به مقصد برساند و به پولش برسد، پس در این راه باید تا آنجایی که می تواند از راه هايی برود که با نیروی انتظامی درگیر نشود، و برای کاروانی با یک تن مواد مخدر انجام عملیاتی مثل دارزین یعنی انگشت کردن در لانه زنبور، با یک نگاه کوچک می توان فهمید که کشتن حتی یک نفر در آن شرایط  مکانی و زمانی در آن جاده باعث می شود که ظرف مدت چند ساعت تمام نیروهایی که در آماده باش کامل بودند به آن منطقه بریزند و آنجا را محاصره کنند و این یعنی خودکشی، حالا فرض کنیم که قاچاقچی ها برای انتقام گیری و برای اینکه راه قاچاقشون بسته شده دست به یک عملیات بزنند، چرا یک تن مواد همراه خودشون آورده بودند تا علاوه بر سنگینی بار ضرر مالی بزرگی رو متقبل شوند؟ چرا عملیات خودشون رو بر ضد مردم بی دفاع انجام بدهند؟ تا الان اگر قاچاقچی های عقده می کردند در جایی که نزدیک نقطه مرزی باشد کمین می کردند و یک ماشین گشت نیروی انتظامی را با آر پی جی می زدند و فرار می کردند، و اگر می خواستند بر ضد مردم بیگناه جنایتی را انجام بدهند، چرا جاده بم- کرمان که هر گونه راهبندانی در این جاده و در اون شرایط زمانی مساوی با خودکشی بود، و چرا در جنایتشان باید سناریو تاسوکی را پیاده می کردند؟ این کار چه منفعتی می توانست برایشان داشته باشد؟؟؟

چند روز قبل وبلاگ یکی از دوستان به نام «نگاهی نو به فردا» را که اخبار مربوط به فاجعه تاسوکی و خاطرات و زندگینامه شهدای این فاجعه را می نوشت فیلتر کردند، و از همان اولین روز این فاجعه دیدم که دولت محترم به شدت از انتشار اخبار این فاجعه دردناک جلوگیری می نمود، و این نشان می داد که تاسوکی حقایقی را در خود دارد که مسئولین بسیار از آن وحشت زده هستند، پاسخ خیلی از سئوالات در تاسوکی نهفته بوده و هست، 1- چرا پس از گذشت 27 سال از انقلاب اسلامی ایران مرزی که تروریست های تاسوکی از طریق آن وارد کشور شدند جدا از مسئله دستگاههای الکترونیکی و دوربین های پرنده و چرنده و... حتی یک متر سیم خاردار هم نداشت؟ و افراد عبدالمالک ریگی نتنها زحمت پاره کردن سیمهای خاردار را نکشیدند بلکه براحتی با چند دستگاه اتومبیل از نوار مرزی رد شدند، آیا خانه ای را تا دزد نزند نباید برایش در و دیوار ساخت؟  این مشخص است که مرز باز برای یک کشور بدون دشمن اشتها آور است چه برسد به ما که به همسایگان خودمون هم نمی تونیم اعتماد داشته باشیم، و از این مسئله می تونیم مطمئن بشویم که باز بودن مرزها کاملا عمدی بوده، اما به چه دلیل؟

2- مسئله همون فیلم های سینمایی دهه60 است که  دربارش قبلاً توضیح داده بودم، در این فیلمها که خیلی هم زیاده سعی شده تا مردم استان سیستان و بلوچستان رو مردمی وحشی و قاچاقچی و آدم کش جلوه بده، این فیلمها درست به سبک فیلمهای هالیوودی ای درست شده است که در اون مسلمانان رو وحشی جلوه می داده، در این فیلمها مسلمانان یک گروه وحشی و به دور از تمدنی بودند که تنها منطقشان اسلحه است، یادمه یکی، دو سال قبل که یک مستند درباره ساخت و تفصیر این فیمها از شبکه یک پخش شده بود، رئیس شهرک سینمایی هالیوود که یک ایتالیایی بود، درباره ساخت و پخش این فیلمها می گفت من خودم یک ایتالیایی هستم، و اصل و ریشه مافیا هم از ایتالیا است. فیلم های متععد درباره و مافیا و ایتالیایی ها در هالیوود ساخته شد، مسلمانان و مردم خاورمیانه هم باید بدانند که در حادثه 11 سپتامبر نقش داشتند.

در ادامه مجری این برنامه که ساخت این فیلمها را با سازمان CIA  مرتبط می دانست با ناکافی دانستن این دلایل گفت که دلایل بدون مدرک نمی تواند ساخت این فیلمها را با این گستردگی توجیه کند.

و در مورد فیلمهایی که در مورد این استان ساخته شده هم مشابه همین دلایل آورده می شود، که باید قبول کرد که استان سیستان و بلوچستان بیشترین میزان قاچاق مواد مخدر را در کشور دارد و... من خودم در اول یکی از این فیلمها دیدم که نوشته بود «تقدیم به روح شهدای مبارزه با مواد مخدر» کاملاً مشخص است که این جمله را برای توجیه دروغهایی که در این فیلم قرار است نمایش داده شود نوشته اند، چون اگر اینها اهل شهید و شهادت بودند یک فیلم درباره تاسوکی می ساختند و یا حداقل مستند آن را از شبکه 3 پخش می کردند. و اگر هم اهل ساختن فیلم درباره شهدای مبارزه با مواد مخدر بودند، با نگاهی به آمار و اسامی و زندیگینامه شهدای مبارزه با مواد مخدر از اول انقلاب تا کنون در می یابیم که بیش از 90 درصد شهدای مبارزه با مواد مخدر از مردم همین استان هستند، چیزی که حتی در یکی از این فیلمها گفته نشده است، در این فیلمها همکاری مردم در مبارزه با مواد مخدر در حد همکاری یک نفر از اهالی دهات اشرار و یا خود گروه اشرار است.

مثلاً تمامی 19 شهید کمیته انقلاب اسلامی که در سال 1361 در رود ماهی زاهدان توسط اشرار بدنشان تکه تکه شده بود، سیستانی بودند. و یا در حال حاضر کسانی مثل شهید عبدالله دشتی زاده و یا شهید کوهکن، شهید سرگزی، شهید سرتیپ دوم علیم شیبک، شهید خواجه، شهید رضا دهمرده و... همه و همه از مردم همین استان هستند. و جالبه که بدونید کسانی که روزگاری با بودجه کلان فیلم سینمایی می ساختند تا مردم این را وحشی جلوه بدهند و این استان را هم ناامن جلوه بدهند امروز که مردم عادی و غیر نظامی همین استان کشته شدند، و مسئله امنیت مستقسماً به خودشان برگشت اعلام می کنند که سیستان و بلوچستان از امن ترین استان های کشور است و در هیچ یک از جرایم مقام اول را ندارد.

به نظر می رسد موضوع این فیلمهای سینمایی با معمای باز بودن مرزها به هم مرتبط هستند، ما باید علاوه بر پیگیری این پرونده به دنبال سازنده گان این فیلمها هم باشیم همانطور كه می شود به فیلم ضد ایرانی و دروغ 300 اعتراض کرد به این فیلم ها هم باید اعتراض و حتی از سازندگان آنها شکایت کرد، اونها حق نداشتند با آبروی مردم یک استان اینگونه بازی کنند. به خاطر تاثیرات همین فیلمها در سال 1382 وقتی که جای چند حفاری غیر مجاز در شهر سوخته پیدا می شود و فقط احتمال می رود که دو تا کوزه به سرقت رفته باشد، یکی از مسئولین میراث فرهنگی کشور در مصاحبه با یکی از روزنامه های کثیرالانتشار میگه که احتمالاً این سرقت کار مردم منطقه(مردم سیستان) بوده، که را قاچاق براشون بسته شده و الان به سرقت آثار تاریخی می پردازند.

ولی جالب اینه که وقتی در يكي از روستاهاي گلپایگان درب پانصد کیلویی یکی از بناهای تاریخی و یک مجسمه در اون روستا به سرقت میره هیچکس نمی گه که کار مردم منطقه بوده و میگن کار باند های قاچاق آثار تاریخی بوده!!!

 

 

 اینکه عامل اصلی جنایت دارزین دقیقاً چه کسی است هنوز مشخص نیست و آنچه که مشخص است اینست که دارزین کار هر کسی که باشد، این جنایت را فقط و فقط برای افشا نشدن حقایق تاسوکی انجام داده است و این از شباهت بسیار زیاد این حادثه به فاجعه تاسوکی کاملا مشخص است. چه ما فرض کنیم این جنایت کار ریگی است که نمی خواسته عمق زیاد جنایت تاسوکی فاش شود و چهره خود را تطهیر دهد، وچه فرض بگیریم که کار مسئولین دولتی باشد تا حقایق 30 ساله اشان از طریق تاسوکی فاش نشود.

در پایان دوباره میگم که آنچه که در بالا گفتم از روی حدس وگمان بوده واگر من نتیجه گیری اشتباهی کردم با راهنمایی های منطقی شما درست میشه و اگر هم درست بوده باز هم باراهنمایی های شما بهتر میشه .

من منتظر نظرات شما هستم.

برای اطلاعات بیشتر مطالب قبلی را هم بخوانید خوب است

 

نمایشگاه یک چیز کم داشت

از کحا بدانیم؟

مردم واقعاً بی خبرند

در باره حادثه تروریستی روز چهارشنبه در زاهدان

 

 

تشیع پیکر شهدا در زاهدان

 

اشرار یا قاچاقچیان؟   

                

 

باز خوانی یک پرونده!!!

 

 

باز خوانی یک پرونده!!!

این اولین پست سال 1386 من است، پس اول فرارسیدن سال نو رو به همه شما تبریک میگم، در اینجا از تمامی کسانی که به این وبلاگ سر زدند و نظر دادند تشکر می کنم، و  اگر به هر دلیلی نتونستم جواب نظر آنها رو بدهم عذر خواهی می کنم، اما امسال میخوام روی یک موضوع خیلی مهم بحث کنم، شاید به نتایج جالب و شگفت آوری برسیم ، در برنامه تقاطع حنایت که از شبکه هامون پخش شد، یکی از روحانیون اهل سنت گفت که اگر بلوچ با کسی دشمنی دارد و بخواهد جلو راهش را بگیرد وقتی بیند که آن شخص با خانواده اش است با او کاری ندارد، و به نظر من هم جنایتکار هر چقدر که بی رحم باشه نمی تونه کسی رو جلو چشم خانواده اش بکشه مگر اینکه کاملا خوی حیوانات درنده و بگیره و همشون رو روسفید کنه، همون طور که می دونید در تاسوکی جنایتکاران با بی شرمی تمام جنایت خود را جلو چشم خانواده قربانیان انجام دادند، ولی در دارزین (جاده بم- کرمان) هیچکدام از ماشین های متوقف شده خانوادگی نبودند! یعنی سه سواری و یک وانت، و این نشون میده که جنایتکاران دارزین بر خلاف گفته های عبدالمالک دل رحم تر بودند، و حداقل اخلاق رو بهتر از اونها بلد بودند، اگر چه کار اونها هم یک جنایت بزرگ محسوب می شد،  ولی اون چیزی که واضح است اینه که این گروه یعنی جنایتکاران دارزین هیچ ارتباطی به وحشی های جنایت تاسوکی ندارند و اهداف دیگری رو دنبال می کردند، و از اونجایی که دولت محترم هیچ گزارشی کاملی از این گروهی که به گفته خودشون بعضی از عواملشون دستگیر و بعضی دیگر کشته شده اند، نداده، و متن و یا فیلمی از اعترافات عوامل دستگیر شده منتشر ننموده، این مطلب رو به عنوان اولین پست سال هشتاد و ششم گذاشتم تا ما با مدارک موجود بررسی کنیم و بدست بیاوریم که چه کسی بیشتر از همه از این جنایت بهره می برد(شاید به شخص و یا اشخاصی برسیم که فکرش رو هم نمیکردیم)، چون این جنایت از لحاظ ریسک نه از لحاظ عمق چند برابر چنایت تاسوکی بوده، هم از لحاظ زمان و هم از لحاظ مکان.

ادامه دارد(البته با راهنمایی های شما)....

تاسوکی از زبان رضا(3)

از تاسوکی 8 تا 12 از سایت lakzaee.net

 

 

آنها می روند و ما چون پرنده ای زخمی و شکسته بال و پر ریخته و بی پناه هر کداممان گوشه ای کز کرده ایم و در خود فرو رفته ایم. این سکوت غصه ساز را صدایی باید بشکند، اما سوز کدامین صدای غمناک. بگذار غم به همراه این سکوت سهمگین، همسایه­ی دیوار به دیوار دلمان باشد، هنوز خیلی فاصله هست میان ما و زینب(س)! فاصله ای طی ناشدنی. فقط اوست که رهنورد و رکورددار این وادی است؛ او در یک روز بیش از هفتاد بار به شهادت رسید؛

«سلام بر زنی که دشمن خون سرش را بر ستونهای کجاوه دید ولی تضرعش را ندید.»

ادامه نوشته